علي كوچولوعلي كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

جوجه طلبه

دنياي رنگي ما

 از وقتي بابا اومده به بابا بابا گفتن افتادي ،،،از تو بابا از بابا جانم جانم...  صداي بابا ماما گفتنت اونم در كنار هم چه كيفي داره... براي اولين بار ديشب با ماما بابا گفتنت باور تر مون شد كه  والدين توييم ------------------------------------------- صبح از ما زودتر بيدار شدي مادر جون اومد وبغلت كرد از اتاق بيرون اومد ودر رو بست ونگاه تو به اتاق مونده بود واشاره ات سمت درش مادر جون در روبرات باز كرد يه نگاه به بابا يه نگاه به مامان، بعدش رفتي دنبال بازيت....(به روايت مادر جون) --------------------------------------------- وقت خواب قبل از خوابيدنت بازيت ميگيره،،، چند لحظه سرت مهمون آغوش منه، چند لحظه هم م...
19 بهمن 1392

نصیحت نکن!

وقتی کسی را به اندازه ای بی اندازه دوست داری نمی شود نگرانش نباشی... نمی شود روی خطرات و آسیب هایی که در کمین اوست چشم ببندی... وقتی کسی را به معنای واقعی کلمه دوست داری اجازه هر کاری را به او نمی دهی.... همیشه چندین متر جلوتر ش را می پایی که مبادا چاهی ، خطایی، گزندی آزرده اش کند... من همین اندازه تورا دوست دارم که باتمام توان مادریم نگذارم تا زنده ام اشتباه کنی ،آسیب ببینی ،به خطا بروی ... من همین اندازه دوستت دارم که اجازه ی هر کاری را به تو ندهم ،چه حالا که نوپایی و خطا های کودکانه ات به آسیب تنت منجر میشود وچه بعدها که خطاهای احتمالیت شاید منجر به آسیب روحت شود همان جا بازهم مادر با صدای آشنای جیزه کنارتوست...حتی اگر خود...
19 بهمن 1392

درد نام ديگر من است

 به پســــرم: درد ... شايد ويژگي مهمي براي تمايز انسان از حيوان باشد ...حيوان هم درد ميكشد اما فقط دردجسمي... درد روح فقط مختص انسان است... هرچه درد روحت بيشتر متعالي تر...هر چه متعالي تر انسان تر... بزرگ تر كه شدي بادردهايت بيشتر آشنا مي شوي... مي فهمي كه :تنهايي درد دارد،خواستن درد دارد،نداشتن درد دارد،نفهيدن درد دارد،انتظار درد دارد،خوب بودن درد دارد،گاهي حتي همين بودن هم درد دارد و درد را از هر طرف كه بخواني درد است... اما...دردي بزرگ تر از درد بي دردي نيست ... برايت دعا نمي كنم كه درد نكشي...دعا مي كنم از دردهايت بزرگ تر باشي، دعامي كنم « آخ» نگويي و دندان روي جگر بگذاري،،، دعاميكنم دردهايت متعالي با...
7 بهمن 1392

حركات موزون دروني

گاهي ... فقط گاهي.... پيش مي آيد .... كه خودت براي غذا خوردن دهان باز مي كني و بعد مي ري يه چر خ ميزني ودوباره به طرف ظرف غذا برمي گردي ودهانتو باز مي كني ومنتظر لقمه بعدي... وبا خوردن هر لقمه يه هااااممم دل چسپ سر مي دي... در اين گاهي ها مامان بنده خدايت كه بنده باشم نمي دانم كه خوابم يا كه بيدار!!!! ---------------------------------------------------------- حال درون بنده در اين گاهي ها : بر ما خورده نگيريد براي اين حداقل حركات موزون دروني !!! ...
1 بهمن 1392

سوتي

مدام گريه ميكرد وبي تاب بود... بي حوصله ويك ريز جيغ ميزد سه روز بود كه جز شير چيزي نخورده بود... من كه گفته بودم صبرم كم است ...خب گريه ام گرفت ديگر... وقتي كه يك دل سير گريه كردم تازه شروع كرد به غذا خوردن ...بعد آرام در آغوشش گرفتم وبعد از چند ثانيه خوابيد... ------------------------------------ كاش كمي صبور تر بودم... كاش كمي قوي تر بودم... كاش ديشب خودم را جلوي خدايم ضايع نمي كردم ... كاش اينقدر اين روزها جلوي تو سوتي نميدادم خدااا
29 دی 1392

بسوز اي دل!

مادرم ديگر... مدام در تصورات وخيالات دور...روزهاي بزرگ شدنش...قد كشيدنش...آقاشدنش... مادرم ديگر باخون دل بچه بزرگ ميكنم... مادرم ديگر...آرزوها برايش دارم... ---------------------- اين روزها به گذشته ونوزاديش كه فكر ميكنم روضه مكشوف است، به حالش نگاه ميكنم روضه مجسم است، روزهاي بعد از اينش را تصور ميكنم آتش بردل است ،،جان كندن دل است... آه است كه از نهاد اين دل بلند ميشود براي جگرسوخته ي كربلايي ها... براي رباب... براي ليلا...براي ارباب ------------------------------------- امام حسين (عليه السلام) :«بالا ترين لذت اين است كه ،فرزندي را با خون دل بزرگ كني و بعد به سن جواني برسد وبعد جلوي چشمانت راه برود..» ...
22 دی 1392

مامان نديد، بديد

بوووووووووووووووووممممممممممم!!!!!!!!!!!!!!!!!   اين صداي تركيدن قلب يك مامان بي جنبه از فرط ذوق ناكيست... سرش خورده به پايه ميز ...گريش گرفته و رو به من مي كنه و مي گه «ماما» وبعد به آغوشم پناه مياره... حق ندارم ذوق مرگ شم؟؟؟ -------------------- اين اولين بار بود كه اينطور دقيق واضح اين كلمه رو تلفظ ميكرد،قبلا با شنيدن عبارت مــَ مـــَ مي فهميدم مخاطبش بنده هستم...
21 دی 1392

انگشتري تو!

وقتي به دستاش نگاه مي كنم قند كه مكرر تودلم آب مي شه... به اين فكرميكنم كه چقدر اين دستاي ناز وقشنگش با انگشتري زيبا تر مي شه مثلا يه عقيق زيبا يا يه فيروزه خوشرنگ يا شايدم يه حلقه... قربونت برم دست وپا كوچولووو ماماني... ------------------------------------------------------ سلام بر سقاي دشت كربلا...
16 دی 1392

مي گذرد اين عمر

كم كمك داري براي دستانم سنگين مي شوي... اين روزها كه در آغوشت ميگيرم و تو به خواب ناز مي روي به چهره ات كه خيره مي شوم مي بينم رد بزرگ شدنت رادر صورتت مي بينم كه نرم نرمك داري قد مي كشي... تو داري بزرگ ميشوي صورتت گواه است... من درام پير تر ميشوم... صورتم گواه است...
14 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلبه می باشد