مهربان تر
وقتي در آغوشم هستي وبا تو شادم، وقتي برايم مي خندي وروح من تا آسمان ها پرمي گيرد... وقتي گريه مي كني ودستانت رابه سويم مي گشايي تادر آغوشت بگيرم... وقتي احساس نياز مي كني، وقتي خواب تورا فراگرفته يا گرسنه اي ومن را مي خواني... وقتي كه شبها فقط در آغوش من خوابت مي گيرد... وقتي كه از دور مرا مي بيني وبه دنبالم مي آيي وبا لبخندت نيازت به محبنم رايادآوري مي كني... وقتي، وقتي... وهمه ي وقتهايي كه آرامشت منحصربه من است، از اين همه وابستگيت به خودم بي نهايت لذت مي برم... آن موقع يكي از وقتهايي است كه دوست دارم هميشه همين طور بماني و هرگز در آن لحظات تصور بزرگ شدنت آرزوي داماديت و هزار آرزوي وابسته به جدايي تو از من در ذهنم خطور نمي...