علي كوچولوعلي كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 6 روز سن داره

جوجه طلبه

مهربان تر

1392/9/24 12:24
نویسنده : ننه علي
328 بازدید
اشتراک گذاری

وقتي در آغوشم هستي وبا تو شادم، وقتي برايم مي خندي وروح من تا آسمان ها پرمي گيرد...

وقتي گريه مي كني ودستانت رابه سويم مي گشايي تادر آغوشت بگيرم...

وقتي احساس نياز مي كني، وقتي خواب تورا فراگرفته يا گرسنه اي ومن را مي خواني...

وقتي كه شبها فقط در آغوش من خوابت مي گيرد... وقتي كه از دور مرا مي بيني وبه دنبالم مي آيي وبا لبخندت نيازت به محبنم رايادآوري مي كني...

وقتي، وقتي... وهمه ي وقتهايي كه آرامشت منحصربه من است، از اين همه وابستگيت به خودم بي نهايت لذت مي برم... آن موقع يكي از وقتهايي است كه دوست دارم هميشه همين طور بماني و هرگز در آن لحظات تصور بزرگ شدنت آرزوي داماديت و هزار آرزوي وابسته به جدايي تو از من در ذهنم خطور نمي كند...

وقتي در آغوش من براي كسي ديگر و آغوشش دست دراز مي كني... وقتي در آغوش كسي هستي و هرچه تمنا مي كنم به سمتم نمي آيي... وقتي براي ديگران مي خندي و به من نگاه نمي كني...

وقتي كه جدايت مي كنم بهانه مي گيري و گريه سر مي دهي... وقتي كه راهي هستند به دنبالشان مي روي... احساس غيرت مي كنم آنگاه حس مي كنم از من دوري، فاصله داري...

و من هم برايت مثل بقيه هستم... وشايد تنها بهانه ي وصلمان رفع نيازهاي تو باشد...

مي دانم اين حرف ها بچه گانه است...

مي دانم غير منطقي به نظر مي آيد...اما...اما اين حرف ها جنسشان مادرانه است...

از جنس يك مادر غيور، حسود، وابسته، دلبسته ي شديدا دلبسته...

چه كنم كه تمام تو را براي خودم مي خواهم... تمام نياز تو را، تمام ناز تو را، تمام توجه و محبت تو را

تمام تو را، تو را، تو را...

خدايا ممنونم! كه مادرم خواندي... كه فرصت شركت در اين كلاس بندگي را به من عطا كردي...

كه هر روزش درس توحيد عملي است...

« ای مهربان تر از مادر»

قبل از اينكه مادر باشم برايم اين ميزان محبت تو قابل درك نبود اما حالا مي فهمم...

مي دانم به من غيرت داري...

وقتي كه فقط براي رفع نيازم به تو روي مي آورم... وقتي كه شاديم را با بندگانت قسمت مي كنم و از شكر تو دريغ مي ورزم...

وقتي كه تمام عمرم در آغوش تو بوده ام اما براي ديگران آغوش گشوده ام...

وقتي كه از تو فرار كردم و به سمت بندگان ضعيفت رفتم... و در آغوش آنها آرام گرفتم...

تمام آن وقت هايي كه تو نظاره مي كردي بي وفايي اين بنده ي فراري را و باز هم چشم از من برنداشتي... وقتي كه من مشغول شرك خفي بودم...

تمام ان وقت ها تو به من غيرت داشتي... تمام مرا براي خودت مي خواستي... نيازم، نازم، توجهم، محبتم...

ای مهربان تر از مادرم! مرا براي اين همه غفلت ببخش...

و مرا به بندگان ضعيفت وا مگذار...

خدايا هر لحظه به خودت وابسته ترم نما و از غير گسسته تر...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
20 آذر 92 19:14
الامـــــــــــان ..... خدايا ببخش كه از آغوش گرمت به بندگانت پناه مى برم .... خدايا .... بى وفايى كردم .... جفا كردم .... ببخش مرا .... يا رحيـــــــــم
مریم
22 آذر 92 1:40
الهی آمین ...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلبه می باشد