علي كوچولوعلي كوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

جوجه طلبه

فقط صداست كه مي ماند

اين روزا وقتي با صداي نازت يه سري حروف رو ادا مي كني ،من وعمه كوچيكه چشمامونو مي بنديمو.... صداتو در چند سال ديگه تصور مي كنيم ... وقتي بلوغتم رد كردي و صدات مردو نه شده... ------------------------------------------------------------- حرف "د"رو خيلي زيبا تلفظ مي كني شديد و زيبا!!! عاشقتم وقتي به سمتم مي ياي و مي گي"م" وقتي از چيزي لذت مي بري با شعف زياد وبا تشديد مي گي "م"يه چيزي شبيه "من" صداتو عاشقم  
5 دی 1392

اسباب بازي هاي محبوب

امروز به طور رسمي اولين اسباب بازي هات خريداري شدن چندتا توپ ويه كاميون  قبلن اسباب بازي هات محدود ميشد به چندتا جغجغه... حالام كه عمو جانت از سفر برايت اسباب بازي هديه آورده ...دور وبرت پرشده از اسباب بازي ، اماتوهنوز ول كن اسباب بازي هاي محبوبت نمي شي *،از ديدن يه بطري خالي دوغ چنان به وجد مي ياي كه انگاراسباب بازي آخرين سيستم دنياس  ولي هيچ نوع توجهي به اسباب بازي هاي جديدت نداري... قربونت برم كه شامل حالت نمي شه« نو كه اومد به بازار كهنه مي شه دل آزار» مثل مامانت كهنه پرستي... ----------------------------------- *وامااسباب بازي هاي محبوبت شامل«در قابلمه،ظرف وظروف،ليوان،گردو شكن،انواع بطري،اتو،كت...
5 دی 1392

روزگار پسرك

خاله داره ادبيات مي خونه... بايد اين شعرو برا مدرسه حفظ كنه، با لحني حماسي مي خونه،كاملا جدي..تو مي شنوي و چهار دست وپا تلپ تلپ مي ري سمتشو كنارش مي شيني،اون مي خونه تو دست مي زني!!! -------------------------------------------------------------------- سرما خوردي وحال نداربودي... خوابوندمت و مي خوام بهت دارو بدم... قاشق اول رو نذاشتم تو دهنت خوابت برد،،، در شرايط عادي بايد حضرت فيل را به ياري بطلبيم برا خوابوندنت. ------------------------------------------------------------------------------ بعد از ظهر بعد از كلي آتيش سوزندن توي بغل خاله نشسته بودي ،داشت برات با كاميونت شعر مي خوند... ساكت گوش مي كردي وبي حركت بودي... چن...
5 دی 1392

معلم من

اين روزا كه داري ايستادنو تمرين مي كني... كه مقدمه راه رفتنه... اين روزا كه مرتب در حال زمين خوردن وبلند شدني... اين روزا كه برا بلندشدن دست به جايي مي گيري  ديگه وقتش شده ياد بگيري «يا عــلي »گفتن رو... وقتي زمين مي خوري مي گم يا عـــلـــــي كه بدوني  فقط با نداشتن عـــــلــــي زمين مي خوري و خوار مي شي، وقتي دست به جايي مي گيري كه بلند شي مي گم يا عـــــلـــــي كه بدوني فقط با حب عـــلـــي عزيز ميشي وسربلند... اين روزا وقتش شده ياد بگيري «يا عــلـــي »گفتن رو... --------------------------------------------- وقتي هر روز درحال يادگرفتن چيزاي تازه اي ، وقتي هيچ دو روزت...
5 دی 1392

نقش بازي كن

راهي كه انتخاب كرده اي سخت است... فراز ونشيب دارد... روزهاي خوش وتلخ دارد... حسرت دارد، پشيماني دارد... گاهي زبان به ناشكري باز مي كني... گاهي صبوريت مي رسد به باريكي يك تار مو.... اما... اماحق نداري بريده شوي... كم بياوري ،ناشكري كني، تواولين نفر نيستي كه امتحان مي شود... وآخرين نفر هم نخواهي بود... اگرصبور نيستي خودت را به صبوري بزن... نقش بازي كن؛ نقش آدم هاي صبور... صبور باش..!!!! لازم نيست كسي بداند تو در رنجي، معامله با خدا را امتحان كن، سكوت در ازاي رضاي او ... وسكوت همان صبر است؛ ارزش هر انسان به اندازه ي حرفهايي ست كه براي نزدن دارد... هنوز آنقدر با ارزش نشدم.... آرام باش و صبور وآستين هايت را  بال...
5 دی 1392

اينم يه جورشه!!!

مامان جان...پسرگلم.... نميشه كه هروقت محبتت به كسي گل كرد،؛خواستي بهش نشون بدي دوسش داري يا براش ذوق كردي دماغشو بكني تو دهنت!!!آخه اين چه مدل محبت كردنه مامانم.... آخه دماغ!!!! دهن!!! نكن،اين كارا بده،اخِِِ‍،اصلن بدمزه س... --------------------------------------------------- ورژن هاي ديگه محبت كردن گل پسر:دهن كردن چانه،ولپ فرد مورد نظر يا مثل يك پيشي ملوس تو بغل طرف كش و قوس دلبرانه آمدن... قربون اون محبت كردنت ملوسم ...
5 دی 1392

جت كوچولوي من!

ماشاالله به اين سرعت ...چهاردست وپا ولي مثل جت... اين روزا يكي از بازي هاي مورد علاقت دنبال خاله نازي كردنه ...دور تا دور خونه رو دنبالش ميكني و وقتي بهش ميرسي خنده سر مي دي... ---------------------------------------------------- چتر...چترخاله نازي وقتي باز ميشه سرعتت چند برابر ميشه ...براي رسيدن بهش از هر مانعي (پا وسر ودست)به سرعت عبور ميكني... چتربرايت موجودجالب انگيزناكيست... ---------------------------------------------------  وقتي اونقد آتيش سوزوندي كه حسابي خسته شدي نزديك ترين پايي كه اون وسط دراز باشه مهمان سر توست كه لحظاتي روي آن آرام بگيري.. ودل من اون لحظه در تاب تاپ كه اي كاش پاي من نزديك تر بود..... -------...
4 دی 1392

چهل شب يلدا

اين چهل روز بي تو... هر روزش... هرشبش... براي زينب يلدا بود... درحيرتم كه بي تو،چرازنده مانده ام عهدي كه باتو بستم از اول ،چنين نبود... ...
1 دی 1392

پدرو پسر

محبت پدرانه اش حتي از پشت اين همه فاصله و،سيم،وصفر ويك ،قابل لمس بود ودلم راتكان داد... چه ذوق مي كرد براي در دانه اش... وقتي مي ديد پسر ش اينقدر شبيهش شده... پسر كو ندارد نشان از پدر، تو بيگانه خوانش نخوانش پسر...
27 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلبه می باشد