علي كوچولوعلي كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 11 روز سن داره

جوجه طلبه

درد نام ديگر من است

 به پســــرم: درد ... شايد ويژگي مهمي براي تمايز انسان از حيوان باشد ...حيوان هم درد ميكشد اما فقط دردجسمي... درد روح فقط مختص انسان است... هرچه درد روحت بيشتر متعالي تر...هر چه متعالي تر انسان تر... بزرگ تر كه شدي بادردهايت بيشتر آشنا مي شوي... مي فهمي كه :تنهايي درد دارد،خواستن درد دارد،نداشتن درد دارد،نفهيدن درد دارد،انتظار درد دارد،خوب بودن درد دارد،گاهي حتي همين بودن هم درد دارد و درد را از هر طرف كه بخواني درد است... اما...دردي بزرگ تر از درد بي دردي نيست ... برايت دعا نمي كنم كه درد نكشي...دعا مي كنم از دردهايت بزرگ تر باشي، دعامي كنم « آخ» نگويي و دندان روي جگر بگذاري،،، دعاميكنم دردهايت متعالي با...
7 بهمن 1392

شيــــــــرين

اين روزها شيرين شده اي جلوي چشم همه...تمام اسپند هاي دنيا دود قامتت ،چشمهايت ،شيرين كاري هايت وشيرين زبانيت... --------------------------------- شيرين مي شوي وقتي با صداي نچ نچ ما سرت را تند تند به چپ وراست تكان مي دهي... شيرين مي شوي وقتي با شنيدن صداي بدو بدو به سمتم مي آيي... شيرين مي شوي وقتي موبايل لمسي را در دست مي گيري و با انگشتانت روي صفحه اداي ما را در مي آوري... شيرين مي شوي وقتي دنبال اسباب بازي هات را ه مي افتي و آنها رو روي زمين هل ميدي و .... شيرين ميشوي وقتي بااين دندانهاي نصفه ونيمه ات مي خندي... شيرين مي شوي وقتي براي بيرون رفتن پر پر مي زني.... شيرين ميشوي وقتي از ماشين سواري كلافه مي شوي و دوست داري پشت فر...
7 بهمن 1392

تعارف ريشه اي

وقتي از خوردن چيزي خيلي لذت مي بري با لبخند وشعف خاصي اونو به بقيه هم تعارف مي كني، با دستاي كوچولوت اونو سمت دهن ما مياريو تعارف ميكني... ----------------------------------------------------------- اين قضيه تعارف وايراني فكر كنم ريشه مادر زادي داره،نه؟؟؟؟ خدا كنه به اندازه مامانت تعارفي نشي!!!
7 بهمن 1392

حركات موزون دروني

گاهي ... فقط گاهي.... پيش مي آيد .... كه خودت براي غذا خوردن دهان باز مي كني و بعد مي ري يه چر خ ميزني ودوباره به طرف ظرف غذا برمي گردي ودهانتو باز مي كني ومنتظر لقمه بعدي... وبا خوردن هر لقمه يه هااااممم دل چسپ سر مي دي... در اين گاهي ها مامان بنده خدايت كه بنده باشم نمي دانم كه خوابم يا كه بيدار!!!! ---------------------------------------------------------- حال درون بنده در اين گاهي ها : بر ما خورده نگيريد براي اين حداقل حركات موزون دروني !!! ...
1 بهمن 1392

غليان احساسات

سرش محكم خورده به پايه ميز ... باباش اينقد يا زهرا... ويااباالفضل...( كلا همه مقدساتو صداكرده) كه من ديگه روح از بدنم مفارقت كرد!!! مونده بودم كدومشونو اروم كنم...  ----------------------------------------------- داره خيار مي خوره به باباشم تعارف ميكنه باباش ذوق زده :پسرم!!!!!!!! طاقت ندارم لحظه ي بدون تورو !!!!!!!!!!!!!! نري زن بگيري تنهام بذاري!!!!!!!!!!!! ------------------------------------------------ مونديم چي كار كنيم بااين قلب ضعيف ابوعلي... ...
1 بهمن 1392

مباركه!!!!

يكي ونصفي مرواريد درخشان،،،ميان يه لب هميشه خندان... پ.ن: بعدازاين خنده ات دلبرانه تر ميشود... چه آواي قشنگي...تق تق تق... صداي خوردن دندانت به ليوان شيشه اي... گاز،،،گاز،،،،گاز....(بدون شرح) تاريخ رويش اولين مرواريدت:25دي ماه ...
30 دی 1392

سوتي

مدام گريه ميكرد وبي تاب بود... بي حوصله ويك ريز جيغ ميزد سه روز بود كه جز شير چيزي نخورده بود... من كه گفته بودم صبرم كم است ...خب گريه ام گرفت ديگر... وقتي كه يك دل سير گريه كردم تازه شروع كرد به غذا خوردن ...بعد آرام در آغوشش گرفتم وبعد از چند ثانيه خوابيد... ------------------------------------ كاش كمي صبور تر بودم... كاش كمي قوي تر بودم... كاش ديشب خودم را جلوي خدايم ضايع نمي كردم ... كاش اينقدر اين روزها جلوي تو سوتي نميدادم خدااا
29 دی 1392

پدر وپسر

بسيار زود تر از آن چه تصور مي كردم با بابايي صميمي شد وحالا ديگه يه نفر بايد اين پدر پسرو از هم جداكنه... شب ها كه برا شير خوردن بيدار ميشه باباشم بيدار ميشه و كلي با هم صفا ميكنن... خدا اين پدر وپسرو برا هم نگه داره...    
29 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلبه می باشد