الامان!!!
امشب دلم هوس نماز جماعت مسجد كرده بود و دعاي كميل...
اما امان ،جوجه اينقد شيطوني كرد كه بنده از هر نوع هوسي تا اطلاع ثانوي توبه كردم...
جيغ،گريه،دهن كردن مهرهاي ملت،جر دادن كتاب دعا،بالا رفتن از صندلي نماز مادربزرگاي عزيز،مسجدرو روي سر گذاشتن،
اما امام جماعت محترم كماكان مشغول نماز از نوع جعفر طيار وقنوتي طولاني در حد خواندن دعاي ابو حمزه... بابا حاج آقا ،مُردم بس كه اين بچه رو وقت قرائت بغل كردم ،وقت سجده زمين گذاشتم...
داستان نماز پيامبر واون نوزاد گريون رو كه حتما خوندين....
--------------------
بعد نماز همون حاج آقا با منبرشون مارو به فيض رسوندن وروضه اي نوش جان كرديم جاتون خالي....
ميون صحبتاشون يه نكته نظرمو جلب كرد:
حاج آقا اين روايتو مي گفتن كه: «النعمتان مجهولتان الصحة والامان»
امان، امان ،امان،
ياد روزاي افتادم كه با خيال فارغ ،نماز جماعت و تعقيبات و روضه ....مبسوط مي خوانديم...
اما حالا اين ورووجك امان مامان رو بريده ،نمي شه حتي ثانيه اي ازش غافل بود كه ممكنه فاجعه درس كنه زبونم لال...
--------------------
خدايا شكرت به خاطر نعمت امنيتي كه فقط شكلش عوض شده ....شكرت براي احساس امنيتي كه وقتي به چهره ي معصوم در خوابش نگاه مي كنم احساس مي كنم ....
شكرت كه به من فرصت مادر شدن دادي تا با تربيت عبد تو ،احساس مفيد بودن وامنيت خاطر كنم، شكرت كه كودكم آنقدر سالمه كه امانم را بريده با شيطنتش...
ان شكرتم لازيدنكم :اگر شكر گذار باشيد خداوند شما را زياد مي كند ...با افزايش سعه ي صدر،آرامش و امنيت خاطر و رضايت به رضاي او...اين شماييد كه زياد ميشويد علاوه بر افزايش نعمت...
خدايا شاكرم بدار كه تو شاكران را دوست مي داري...
-----------------------------------------------------------------
خداوند نفستان را حق تر بگرداند حاج آقا حالمان با صحبتهايتان خوب تر شد.