علي كوچولوعلي كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره

جوجه طلبه

الامان!!!

1392/10/5 21:07
نویسنده : ننه علي
322 بازدید
اشتراک گذاری

امشب دلم هوس نماز جماعت مسجد كرده بود و دعاي كميل...

اما امان ،جوجه اينقد شيطوني كرد كه بنده از هر نوع هوسي تا اطلاع ثانوي توبه كردم...

جيغ،گريه،دهن كردن مهرهاي ملت،جر دادن كتاب دعا،بالا رفتن از صندلي نماز مادربزرگاي عزيز،مسجدرو روي سر گذاشتن،

اما امام جماعت محترم كماكان مشغول نماز از نوع جعفر طيار وقنوتي طولاني در حد خواندن دعاي ابو حمزه... بابا حاج آقا ،مُردم بس كه اين بچه رو وقت قرائت بغل كردم ،وقت سجده زمين گذاشتم...

داستان نماز پيامبر واون نوزاد گريون رو كه حتما خوندين....

--------------------

بعد نماز همون حاج آقا با منبرشون مارو به فيض رسوندن وروضه اي نوش جان كرديم جاتون خالي....

ميون صحبتاشون يه نكته نظرمو جلب كرد:

حاج آقا اين روايتو مي گفتن كه: «النعمتان مجهولتان الصحة والامان»

امان، امان ،امان،

ياد روزاي افتادم كه با خيال فارغ ،نماز جماعت و تعقيبات و روضه ....مبسوط مي خوانديم...

اما حالا اين ورووجك امان مامان رو بريده ،نمي شه حتي ثانيه اي ازش غافل بود كه ممكنه فاجعه درس كنه زبونم لال...

--------------------

خدايا شكرت به خاطر نعمت امنيتي كه فقط شكلش عوض شده ....شكرت براي احساس امنيتي كه وقتي به چهره ي معصوم در خوابش نگاه مي كنم احساس مي كنم ....

شكرت كه به من فرصت مادر شدن دادي تا با تربيت عبد تو ،احساس مفيد بودن وامنيت خاطر كنم، شكرت كه كودكم آنقدر سالمه  كه امانم را بريده با شيطنتش...

ان شكرتم لازيدنكم :اگر شكر گذار باشيد خداوند شما را زياد مي كند ...با افزايش سعه ي صدر،آرامش و امنيت خاطر و رضايت به رضاي او...اين شماييد كه زياد ميشويد علاوه بر افزايش نعمت...

خدايا شاكرم بدار كه تو شاكران را دوست مي داري...

-----------------------------------------------------------------

خداوند نفستان را حق تر بگرداند حاج آقا حالمان با صحبتهايتان خوب تر شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان زهرا
5 دی 92 21:24
ماشالا اذیت کاره ها!مثل فاطمه ی ما.خدا حفظشون کنه.به ما هم سر بزنید .
ننه علي
پاسخ
ممنون از حضورتون
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
6 دی 92 0:06
چه خوب كه با اين همه شيطنت ، استفاده هم كردين .... واى يادش بخيييير ..... چه قدر راحت هر چه قدر دوست داشتيم روضه و هيئت مى رفتيم . الحمدالله .....
ننه علي
پاسخ
ياد باد آن روزگاران ياد باد
mahtab
6 دی 92 15:29
ما هم از این حسرتها زیاد میخوریم و پشتش سریعا شکر به جا می آوریم
ننه علي
پاسخ
شكر
علامه کوچولو
6 دی 92 15:36
مرحبا بر سعه صدرتونمن که از ترس گله و شکایت ملت (البته حق هم دارن) اصلا جرات نمیکنم خداییش هیچ وقت تا گرفتار نشیم قدر سلامتی و امنیت رو متوجه نمیشیم خداوند بر مراتبتان بیفزاید..انشاءالله
ننه علي
پاسخ
به به كم پيدا دوست جون آره واقعا تا حالا به جنبه حق الناسش فكر نكرده بودم ان شاالله خداوند به ما مرتبه اي بدهدبعدش افزايش هم مي دهيم
دلارام
6 دی 92 20:20
خیلی دوست داشتم اینو: شكرت كه كودكم آنقدر سالمه كه امانم را بريده با شيطنتش...
ننه علي
پاسخ
گمنام آشنا
6 دی 92 20:48
با سلام به ننه علی حالا حالاها باید ازین توفیق ها از دست بدهیم خدا صبرمان دهد
ننه علي
پاسخ
سلام دوست جون شايد ظاهرش سلب توفيق باشه اماتوفيقات ويژه اي در اين سلب توفيقها كادو شده اند كه به وقتش رو مي شن
الــــــــيما
7 دی 92 8:00
خدايا شكرت خدايا ممنون تلنگر هاي اساسي مي زنين ها بانو جان
ننه علي
پاسخ
عبرت ها زياد وعبرت گيرنده كم
مامان محمدمهدی
7 دی 92 8:33
ماشائالله چه شیطون! برم دور محمدمهدی بچرخم من
ننه علي
پاسخ
يعني محمد مهدي شيطوني نمي كنه باش ميري بيرون خوش به حال هردويمان
طهورا - همنفس طلبه
7 دی 92 9:33
هو العزیز باسلام. ننه علی مهربون یاد یه خاطره از شکورا افتادم. عادتشان داده بودم که نمازهای مغرب و عشارا به مسجد محل برویم آن موقع شکورا کوچیک بود. سرنماز جماعت بودیم که دیدم صف جلوی من یه پیرزن بنده خدا بود با یه هیکل درشته .چون پاهاش درد می کرد صندلی گذاشته بود برای سجده روی صندلی می نشست .اما برای قیام سرپا می ایستاد. داشتم می دیدم که موقع قیام ایستاده است و شکورای کوچولوی شیطون بی خبر از اون بنده خدا صندلی رو از زیرپاش کشید بیرون . هیچ کاری ازم بر نمی آمد جز اینکه توی دلم خدا خدا کنم . موقع سجده شد و اون بنده خدا به هوای اینکه صندلی زیرش هست نشست که کاش نمی نشست محکم خورد زمین . فقط حال منو تصور کن همه اینا فقط تو چند ثانیه اتفاق افتاد دیگه بعد از اون تا مدتها جرات نمی کردم پام رو مسجد بگذارم ....
ننه علي
پاسخ
شیما
7 دی 92 10:31
سلام دیدت به همه چیز خیلی قشنگه حتی اون شیطنتایی که امونتو بردیده، عزیزم دارم ازت خیلی چیزا رو یاد میگیرم
ننه علي
پاسخ
سلام عزيزم نظرلطفته شكسته نفسي مي فرماييد ما قابل نيستيم
مرضيه (مامان محمدمهدي)
9 دی 92 14:25
سلام حالا خوبه جرات كردي با وروجكت بري مسجد منزل ما تو همسايگي مسجده و صداي اذان مسجد تو خونمون مي پيچه ولي حسرت به دل يه نماز جماعتيم قبل از محرم يك شب خواستم ببرمش تا رسيديم جلوي مسجد و جماعت را ديد باورت ميشه؟؟؟؟؟؟ چند باري كه جايي بودم و براي نماز جماعت توفيق اجباري نصيبم شد، انقدر گريه كرده كه پشيمونم كرده
ننه علي
پاسخ
سلام اشكال نداره خدا توبه پذيره خدايا توبه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلبه می باشد