دستهای پر توان،برسید به داد این ناتوان!
و باز هم ماجرای کلیــــــــــــــــــــــد!!!
قبلا عرض کرده بودم که علی آقا علاقه خاصی به کلید جات داره ؛کلا مخاطب خاصش کلیده ((((:
از این رو ؛هر وقت که بابا میاد خونه و کلیدهاشو سر جای مخصوصشون میذاره که از قضا در دسترس علی آقاهم هست؛؛؛ورووجک ما سریع میره به قول خودش (لی لی ماشین)کلید ماشین رو بر میداره و شروع میکنه به قفل کردن در ماشینا و دو چرخه اش و خلاصه بازی با لی لی ماشین؛
امروز که بعد نماز صبح بابا خواست بره سر کار دید که لی لی ؛ببخشید کلید ماشین نیست !!!!!؛
آغااا اااااجونم برا تون بگه: از ساعت شش و نیم صبح تا یازده و نیم مااااا چنان دنبال این کلید گشتیم که تلافی خونه تکونی نکردن عید رو قشنگ در آوردیم...اصلادر حین عملیات جستجو با یه جاهایی از خونه و وسایلی آشنا شدیم که تاحالا ندیده بودیمشون!!!!!!
یک ساعت بعد از شروع عملیات نا موفق جستجو در کمال بی رحمی و نا جوانمردی تصمیم گرفتیم خود شازده رو بیدار کنیم بلکه یادش بیاد کلید رو کجا انداخته ؛که کاملا بی فایده بود ؛تا ازش می پرسیدیم کلید کووو یه ناله ای سر میداد همچین جگر سووووز!!!!
القصه ما هم هرچی ذکر و ورد چیز میز بلد بودیم رو کردیم اما نشد که نشد ؛
عاقبت بابایی که دیگه از خستگی نایی براش نمونده بود وسط حال افتاد ؛همین طور داشت غلت میزد که یهو خشکش زد ؛بنده هم دست پاچه رد نگاهشو گرفتم که دیدم ؛بلللله! کلید روی میله زیرین دو چرخه علی نشسته و پنج ساعته که داره به ریش ما می خنده!!!!! و جالب تر اینکه ما دویست بار دوچرخه علی رو حین عملیات جستجو زیر و رو کردیم!!!!!!!!!!!!
حالا واقعا قیافه مااااارررروووو میتونید در اون لحظه تصور کنید؟؟؟؟
__________________________________________
+ گل پسر مون کاملا فرق کلید خونه و سوییچ رو میدونه و هیچ جوری زیر بار گول نخواهد رفت!!!!(هر کلیدی که سرش سیاه باشه ؛لی لی ماشینه!)
++طی عملیات وسیع جستجو بسیاری از اشیا مفقوده مان پیدا شد که جا داره همین جا از علی آقا به خاطر فتو حاتشون و همچنین ابو علی به خاطر زحماتشون تشکر کنم (((((: