لا يمكن الفرار من الغورتك
وقتي گوشي موبايل رو ميذاري كنار گوشتو صداهايي توليد ميكني...
وقتي شارژري كه روي زمينه رو بر ميداري وميخواي اونو بزني تو پريز...
وقتي دنبال خاله كوچيكه و اسكوترش ميكني وسوار ميشي وذوق زده ميشي....
وقتي كفه صندلي سالن انتظار بيمارستانو از جا ميكني...
وقتي سي دي درايو رو كلا ويه تيكه از جا ميكني...
وقتي انگشت كوچولوتو جلوي دهنت مياري وبه ما ميگي:هيس...
وقتي با نور چراغ قوه روي در وديوار سايه بازي ميكني...
وقتي كله سحر كه عمه كوچيكه ميره سراغ درس ومشقش براش باي باي ميكني...
وقتي نصفه شب وسط خواب يهو بلند ميشي وميشيني وچشمات هنوز بستس...
وقتي هيچ جنبنده اي از دست جناب عالي در امان نيست وما بايد همه جنبندگان ونا جنبندگان رو به امانت داري آسمان بسپاريم از دست برد شما....
وقتي كه اين همه دوست داشتني هستي ،آيا چاره اي جز غورت دادنت اونهم به صورت درسته داريم؟؟؟