مرغ حياط پدري!
وقتي در عصر سرعت وارتباطات و هزاره سوم به پدر ما دوعدد مرغ هديه مي دهند(قصد بنده فقط مزاح بود دوستان گفتم كه بعدا نگيد؟؟؟)پسرك ماهم علاقه مند به مرغ وخروس شده و هوس مي كند هرروز صبح بعد از بيداري به سراغ جوجو هاي عزيز برود وبازي كند...
از اونجا كه به مامان شجاعش رفته كه( اصلن از سوسك نمي ترسه ) پسرك مام هيچ گونه علايم ترسي از خودش در مواجهه با حيوانات جان دار اعم از اهلي وغير اهلي نشان نميده...*
كلا پدر بزرگوار بنده ،درب خروجي آشپزخانه به سمت حياط خانه پدري،پسرك را سرذوق زايدالوصفي مي آورد...
باپدر بزرگ جانش دنبال مرغ هاي بنده خدا ميكنند وكيف مي كنند...
بااون انگشت كوچك اشاره اش به مرغ هاي بخت برگشته اشاره مي كند و جي جي سر مي دهد كه يعني پدر بزرگ گرامي بدو بريم مرغ بازي....
اندر ساعات خوش حياط گردي ايشان وخنده سر مستانه شان ودهان تا...بازشان متوجه روييدن سومين مرواريد درخشانش شديم....*
______________________________
*البته در نترسي اگر به پدر بزرگوار خودش برود كه رفته است خداوند بايد خودش به حال من رحم كند،اين را با توجه به مستندات به دست آمده از مادر شوهر گراميم عرض ميكنم.
*از آنجا كه بنده يه عدد مامان خوش خوشان هستم براي دندان اول پسرجانمان آش دندان نپختم... با شعار تاسه نشه بازي نشه ....حالا كه سومين دندانش روييده، آيا آش دندوني درست كردن خيلي بي مزه است ؟؟؟