علي كوچولوعلي كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 6 روز سن داره

جوجه طلبه

مرغ حياط پدري!

1392/12/14 14:53
نویسنده : ننه علي
434 بازدید
اشتراک گذاری

وقتي در عصر سرعت وارتباطات و هزاره سوم به پدر ما دوعدد مرغ هديه مي دهند(قصد بنده فقط مزاح بود دوستان گفتم كه بعدا نگيد؟؟؟)پسرك ماهم علاقه مند به مرغ وخروس شده و هوس مي كند هرروز صبح بعد از بيداري به سراغ جوجو هاي عزيز برود وبازي كند...

از اونجا كه به مامان شجاعش رفته كه( اصلن از سوسك نمي ترسهساکت ) پسرك مام هيچ گونه علايم ترسي از خودش در مواجهه با حيوانات جان دار اعم از اهلي وغير اهلي نشان نميده...*

كلا پدر بزرگوار بنده ،درب خروجي آشپزخانه به سمت حياط خانه پدري،پسرك را سرذوق زايدالوصفي مي آورد...

باپدر بزرگ جانش دنبال مرغ هاي بنده خدا ميكنند وكيف مي كنند...

بااون انگشت كوچك اشاره اش به مرغ هاي بخت برگشته اشاره مي كند و جي جي سر مي دهد كه يعني پدر بزرگ گرامي بدو بريم  مرغ بازي....

اندر ساعات خوش حياط گردي ايشان وخنده سر مستانه شان ودهان تا...بازشان متوجه روييدن سومين مرواريد درخشانش شديم....*

______________________________

*البته در نترسي اگر به پدر بزرگوار خودش برود كه رفته است خداوند بايد خودش به حال من رحم كند،اين را با توجه به مستندات به دست آمده از مادر شوهر گراميم عرض ميكنم.

*از آنجا كه بنده يه عدد مامان خوش خوشان هستم براي دندان اول پسرجانمان آش دندان نپختم... با شعار تاسه نشه بازي نشه ....حالا كه سومين دندانش روييده، آيا آش دندوني درست كردن خيلي بي مزه است ؟؟؟سوال

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان کوثر
14 اسفند 92 13:13
ما که از شما سرخوش تریم و اصلا آش نپختیم[من نبودم ولی شما میتونی هفته اینده درست کنی که به اسم حضرت زهرا (س) هم باشه و ایشالا بیمه ایشون بشه و بقیه دندونهاش راحت و بدون درد و اذیت در بیاد]
ننه علي
پاسخ
اينم يه فكر خيلي عالي بودا
مامانی
14 اسفند 92 13:27
هنگام خوندن مطالب وبتون چهار حالت در من رخ میده گاهی لبخندی دلنشین مثل خوندن این مطلب و................ گاهی خنده ای از عمق وجود مثل جریان لا مپ گرفتن آقا پسرو................... وگاهی تفکربرای مادر شهیدو............. وگاهی حس شور برای قلم زیبایتان کاش خوردنی بود شیرین پسرچند بوسه و گاز برای ما کافی نیست شایدبا خوردنت از شیرین کاری هایت سیر میشدیم شکفته شدن مرواردید هایت پی در پی مبارک
ننه علي
پاسخ
درتمامي اين حالات چهار گانه شما به بنده لطف دارين
مرمر مامان محیا
14 اسفند 92 13:36
وای عزیزم.محیای ما هم عاشق حیواناته و البته پدر بزرگش قول داده عید ک شد یه قفس پر از پرنده براش تو حیاطشون درست کنه.یعنی انقدر ذوق میکنه و جیغ میزنه ک صداش میگیره آش دندونی روهم درست کن ننه علی . بعدا مثه من به دلت میمونه ها
ننه علي
پاسخ
جدا ؟؟؟حتما درست مي كنم زنده باد پدر بزرگ محيا
گهواره
14 اسفند 92 14:21
نه ننه بی مزه نیست!به یاد ما هم یه کاسه بخور! ولی عاشق مامانای تنرسم!من از سوسک نمیتریم ولی از مرغ و جوجه خیلی! اونم بخاطربه خاطره تلخ دوران کودکی!
ننه علي
پاسخ
حتما اگه به نتيجه رسيديم چشم آره واقعا نترسي خيلي خوبه
مامان هلیا
14 اسفند 92 15:17
10 ماهگیت مبارک خاله جون علي كوچولو تا این لحظه ، 10 ماه و 0 روز و 0 ساعت و 19 دقیقه و 38 ثانیه سن دارد :.
ننه علي
پاسخ
سپاس دوست عزيز
عقیق
14 اسفند 92 17:03
پس ببین من دیگه چه مامان خوش خوشانی هستم که نه برای اولی آش دندونی پختم نه برای دومی،حالا شاید برای بعدی ها... منم یه ذره شجاع هستم از سوسک نمیترسم ولی تا دلت بخواد از مارمولک میترسم واقعا هدیه مرغ دادن؟خیلی جالب و عجیب و بامزه ست،اونم به قول شما توی این دوره زمونه
ننه علي
پاسخ
چه همه باور كردن من شجاعم.بابا من از سوسك در حد مرگ ميترسم خوبه پس من فقط خوش خوشان نيستم مادراي خوش خوشان زيادن
سمیرا
14 اسفند 92 20:04
په پسمل شجاعی...من انقدر میترسم دندون هر وقت در بیاد تازست به جای منم یه قاشق بخورنگفتم یه کاسه چون به فکر شمام که جای هرکی باید یه کاسه بخوری
ننه علي
پاسخ
ان شاالله.حتما در موقع خوردن به يادتون هستيم
مامان مهدی و زهرا
15 اسفند 92 7:26
من دوتا بچه دارم و واسه هیچ کدوم نپختم،بابا ایول به شما که تو فکرش هستی حداقل
ننه علي
پاسخ
پس خوبه تعداد مادراي آش دندوني به دل زيادن
علامه كوچولو
15 اسفند 92 8:50
نه تنها بي مزه نيست بلكه وقتي پسرك با همون دوتا دندون قبلي فسقليش آش دندوني رو چه جذاب مز مزه ميكنه تا شيريني رو متوجه ميشي يعني چي!!! بپز به جاي من هم بخور
ننه علي
پاسخ
به به دريچه نگاهتون عالي بود...چشم حتما به جايتان صرف خواهد شد
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
15 اسفند 92 21:51
از الان اينطوريه ديگه خدا به دادت برسه بزرگتر شه !! هر چى جَك و جونوره كه جمع مى كنه برات !!
ننه علي
پاسخ
واي.خدا رحم كنه بهم
مامان محیا(ارام جانم)
16 اسفند 92 9:07
منم واسه دخترم نپختم.اشکال نداره هنوزم دیر نشده بانو
حانیه
16 اسفند 92 13:53
پس من خیلی سرخوشم اصلا آش نپختم!!! پسر ما هم چنان برخوردی با طوطی عروسمون کرد که فروختیمش جونش به سلامت باشه :دی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلبه می باشد