تكه هاي دوست داشتني
عينك دودي گذاشته رو چشماش؛برش ميداره وبا تعجب به اطرافش نگاه ميكنه؛شگفت زده از اين پديده جديد كه دنيا رو تاريك ميكنه؛بعد يه دالي بامزه ميگه ودوباره عينك رو ميزاره رو چشماش...
-------------------------------------
هروقت هركسي سمت در خروجي ميخواد بره زودتر از همه مي دوِ سمت در وباهمه باي باي ميكنه...
--------------------------------------
قابلمه توي آشپزخونه رو برداشته ؛برعكسش كرده و رفته روش كه بتونه بره روي ميز آشپزخونه...
ميره روي ميز جلو مبلي وبعد با اعتماد به نفس كامل مي پره!!!!
---------------------------------------
هروقت كسي با كليد مي خواد دري رو باز كنه با نيروي مافوق قويِ جيـغ اونو مي گيره كه خودش بندازه توي قفل ودر رو باز كنه؛هر نوع كليدي رو اعم از سوييچ وكليد كمد و...با در ورودي امتحان ميكنه
-----------------------------------------
بهش ميگم مي خوام وضو بگيرم بدو بدو ميره سمت شير آب آشپز خونه...
تازه اداي مسح پا كشيدنم رو هم در مياره؛دستاشو ميكشه روي پاهاش!!!
----------------------------------------
لنگ كنار در ماشين رو برمي داره و شيشه هاشم پاك ميكنه
چند وقت پيشا باباش ميخواست ماشينو روشن كنه، همچين خم شده بود پايين ودست باباشو نگاه ميكرد كه ببينه چي كار ميكنه؟؟؟حالا ديگه سوييچ انداختنم ياد گرفته
---------------------------------------
خونه رو كه جارو ميكنيم يا دستمال ميكشيم ؛ميره يه دستمال مياره و شروع مي كنه كمك كردن ودستمال به اين ور واون ور مي كشه...
جارو برقي ازمون مي گيره كه خودش جارو كنه واگه بخواييم گولش بزنيم وجارو رو خاموش بديم دستش جيغ اعتراضش بلند ميشه...
--------------------------------------
با عروسكاش براش نمايش بازي ميكنيم وباهاش حرف ميزنيم ؛صداش ميكنيم علي...عروسكاشو برميداره وسمت خودش ميگيره وميگه :اَدي
----------------------------------------
شونه رو برميداره وميره جلوي آيينه وميكشه به موهاش...
-----------------------------------------
وقتي تلفن دستش ميگيره جاي اَلو ميگه اَدي،به خاطر اينكه هركي زنگ ميزنه كه باهاش حرف بزنه صداش ميكنه علي!
حتما بايد از تلفن يا گوشي كه دستشه صدايي در بياد وگرنه همون جيغ مذكورو....
ودر تاييد ضرب المثل پسركوندارد نشان از پدر وقتي گوشي دستش ميگيره يك ريز راه ميره!!!
------------------------------------------
وقتي در انجام هركاري كه تازه كشف ميكنه ويا انتظار انجامشو از خودش نداره موفق ميشه براي خودش با شادي دست ميزنه.
---------------------------------------------
وقتي به نماز مي ايستم انگار كه بازي شروع شده ؛از لابه لاي چادر برام لبخند ميزنه ودالي بازي ميكنه...
---------------------------------------------
به خاطر علي آقا در كابينت ها ويخچال رو با هر وسيله ي ممكن ميبنديم؛اگر احيانا بستنشون فراموش بشه خودش اون پارچه يا طناب رو مي ده دستمون وبه در كابينت يا يخچال اشاره ميكنه كه ببنديمش گاهيم سريع فرصت دست اومده رو غنيمت مي شمره و كار خودشو ميكنه...
--------------------------------------------
وقتي با كنترل تلوزيون دكمه اي رو فشار ميده واز حالت اچ دي ام آي در مياد وصداي برفكش بلند ميشه به شدت مي ترسه وكنترل رو پرت ميكنه
---------------------------------------------
وقتي بخواد كاري رو انجام بده كه مي دونه اجازه نداره؛يا ما از دستش نا راحتيم سرشو خم ميكنه و تو صورتون مياد و دالي ميكنه
-----------------------------------------
بوس كردنم كه ياد گرفته اونم با كلي صدا وآب دهانو و....
---------------------------------------------
با تموم اين تكه هاي دوست داشتني پازل زندگي رو براي ما زيبا تر نقش ميبندي اي خداي مهربان...
ازتو براي تك تك ثانيه هاي باعلي بودن ممنونيم