بازي به سبك علي
عمه با دست هاي مشت كرده روبه روي علي: علي ،حدس بزن گل توكدومه؟
علي خندان وكمي متفكر:ايييييييي!
عمه:
علي:
دومين بار...
سومين بار...
بله پسرما در گل يا پوچ هم يد طولايي دارند؛هرسه بارو درست حدس زد.
-------------------------------------------------------------------
علي پشتش به عمش بودو عمه ازپشت با يه تيكه كاغذ پشت گردنشو قلقلك ميداد وتا علي مي خواست برگرده ببينه قضيه چيه همه چي رو قايم ميكرد...
دوبار ديگه گردن علي رو قلقلك داد وعلي هم برگشت پشتو نگاه كرد اما خبري نبود؛
بار آخر كه پشتشو كرد به عمه ؛تا عمه خواست كاغذ رو بزنه به گردنش با حالت غافل گير كننده اي سريع سرشو برگردوندو كاغذو عمه ي كاغذ به دستو با هم ديد و از كشف اين معما بسي شاد شد...
--------------------------------------------------------------
به انعكاس نور از شيشه وتابيده شدنش روي صورتش علاقه خاصي داره...
توي اتاق نشسته بود داخل پرتو نوري كه روي فرش افتاده بود وهمين طور دستاشو توهوا مي چرخوند انگار ميخواست چيزي رو بادست بگيره ؛بابايي ومادر بزرگ با تعجب نزديكش رفتن وديدن گل پسر سرگرم بازي با ذرات معلق در هواست كه درون نور ديده ميشن ومي خواد اونا رو بگيره...
بله پسرما اين جوري خودشو سرگرم ميكنه ؛موندم با اين همه خلاقيتت چه كنم؟؟؟
___________________
چهارمين دندونت سه روز پيش جونه زد و از لابه لاي لبخندت سرك ميكشه...