زنگ بی صدا!
زنگ بی صدا! هر وقت سر وصدات نمی یاد وزیادی ساکتی یعنی زنگ خطر!!!!
مثل اون روز که بعد از سکوت معنا دار حضرت عالی دیدیم که از اپن بالا رفتی...
یا اون روزی که برای چند لحظه خوابم برد و وقتی چشماموباز کردم دیدم رول دستمال کاغذی روباز کردی و مثل اتوبان تو تمام خونه پخش وریز ریز کردی...
یااون روز که دیدم پیدات نیست وبعد از گشتن خونه دیدیم ای دل غافل لای در دستشویی باز مونده و جناب عالی هم رفتی تو ودیگه نگم چه میکردی اونم باچراغ خاموش...
یا اون روز که رفته بودی تو حموم وتمام شامپوهارو پخش زمین کرده بودی...
ولی مثل اینکه هنوز حساسیتم به سکوتت اونقدر بالا نرفته ...نرفته که امروز بعداز یه مدت طولانی غیبت ونبودنت
اومدم دنبالت ودیدم آنچه نباید می دیدم!
بله جنا بعالی در کمال آرامش وسر فرصت عمامه بابایی رو از تو کمدش برداشتی و کاملا بازش کردی و مثل یک فاتح لبخند میزدی...
واااااییییی ...اگه می دونستی برا هر بار بستن عمامه چه داستانی داریم ما
این کار رو نمی کردی!!!!
-----------------
به سلامتی کابل اچ تی ام آی (به قول بنده خدایی کابل اجتماعی )تلوزیون هم به دست مبارکت منهدم شد.
من عاشق این سکوتهای معنادارم اما نه در جایگاه یک مادر
من هم گاها شاهد عمامه بستن بودم واقعا عجب کار شاقی هست باور کن گاهی سه نفر مرد رو دیدم که دارن با چه ظرافت و دقتی این کار رو انجام میدن بعد تصور کن یه پسر وروجک از راه برسه همه تلاششون رو پنبه کنه
